شاید باورش سخت باشد ولی این روزها یکی از دغدغه های من دوست پیدا کردن شده
تا زمانی که مدرسه و دانشگاه میرفتم اصلا قدر دوستانم را نمیدانستم (از دوستان مدرسه که خبری ندارمِِِ. دوستان دانشگاهی ام که هر کدام در یکی از شهرهای کشور زندگی می کنند و فقط گه گاهی در وات ساپ احوال هم را می پرسیم)... حالا هم که درگیر کار و بچه داری و خانه داری شده ام.
با اینکه کار کردن در روحیه ام تاثیر فوق العاده خوبی گذاشته ولی باز هم کمبود دوست یا دوستان صمیمی را در کنار خودم حس میکنم.
به همسرم غبطه می خورم هر شب یا دو شب درمیان را در کنار دوستانش سپری می کند... اوایل از دستش خیلی ناراحت می شدم ولی کم کم به این درک رسیدم که این در روحیه اش خیلی اثر مثبتی دارد و باعث می شود فشار کاری اش را کمتر احساس کند. به هرحال تمام تلاشم را می کنم که از دستش ناراحت نشوم!
نمی دانم شاید رفتار و افکارم طوری هست که نمی توانم دیگران به خودم جذب کنم
تازگی ها که به رفتارم نگاه میکنم میبینم اصلا فردی خوش معاشرت نیستم
نمی گویم دیگران در کنارم عذاب می کشند ولی چندان با من راحت نیستند و از بودن با من لذت نمی برند.
تنها کسانی که با آنها احساس راحتی میکنم مادر و خواهرانم هستند. و به نظر خودم این یعنی فاجعه!😥
نمیدانم از کجا باید شروع کنم ولی این مسئله را هم حل خواهم کرد (ان شاالله)